به افسون محو کردی شکــوه های بیکرانــم را به نیکی میبری نامــم ولی چــندان بدی با من به این خوشدل توان بودن که بهر مصلحت با من
به هر نوعی که بود ای نوش لب بستی زبانم را
که گم میخواهی از روی زمین نام و نشانم را
نمــایی دوســتی و دوســت داری دشــمنانم را
تنه رود هم همه آب ، من پر از وسوسه خواب
واسه رویای رسیدن، منه بی حوصله بی تاب
میونه باور و تردید ، میونه عشق و معما
با تو هر نفس غنیمت، با تو هر لحظه یه دنیا
با تو پر شور و نشاطم ، تو هیاهوی نگاتم
تو یه آوازه قشنگی ، من تو آهنگه صداتم
مثله خنده رو لباتم ، مثله اشک رو گونه هاتم
تو رو میبوسم و انگار شاعره شعره چشاتم
دشت پونه های وحشی ، رنگ التماس و خواهش
موج خاکستری باد ، شعله ی گرم نوازش.......
یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود ....
یه غریب اشنا
دل جونمو ربود
اینجوری نگام نکن
گل یاس مهربون
اون غریبه خودتی
تا ابد پیشم بمون
کاش می شد تو جنگلا،یه کلبه داشتیم من و تو
زمین و شخم می زدیم ،دونه می کاشتیم من تو
خودمون خونه می ساختیم ،دستامون گلی می شد
آهن و بتن نبود،دیوارا،کاگلی میشد
وقتی هیزم می آوردم تو میشستی رو به روم
می چکید نم نم بارون رو درختا روی بوم
آتیش کلبه به را بود ،دیگه سردت نمی شد
غم نون زانو می زد،حریف مردت نمی شد
کاش رو کول آدما خورجینی از غصه نبود
عشق آدما به هم فقط توی قصه نبود
کاشکی رو سر گلا منت باغبون نبود
واسه امنیت شهر ،گزمه و پاسبون نبود
ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم
واسه تو یه عمر اسیر تو کنجه این خونه بودیم
ما که رفتیم ولی این رسمه وفداری نبود
قصه ی چشمای تو واسه ما تکراری نبود
ما که رفتیم حالا تو میمونی و عشقه جدید
میدونم چند روز دیگه میشنوم جدا شدید
ما که رفتیم ولی مزده دستای ما این نبود
دله ما لایقه اینکه بندازیش زمین نبود
ما که رفتیم ولی کن قدرتو دونسته بودیم
بیشترم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم
ما که رفتیم ولی دل ندادیم به عشقه کاغذی