حكايت اهل قلم در روز قلم شوراي فرهنگ عمومي به پيشنهاد «انجمن قلم ايران» روز 14 تير را به عنوان «روز قلم» نامگذاري كرده است. «انجمن قلم ايران» نهادي حامي محافظهكاران ميباشد كه رضا رهگذر، رئيس هيأت مديره و افرادي نظير حداد عادل، علي اكبر ولايتي و...در زمره اعضاي آن قرار دارند.
هرچند مجموعه محافظهكاران، تلاشهاي تبليغي و عملي بسياري براي تحديد آزادي مطبوعات به عمل آوردهاند و از اين منظر، پيشنهاد بزرگداشت «روزقلم» توسط طيفي از آنان قابل تأمل به نظر ميرسد، اما جداي از اين مقوله، ميتوان اين روز را دستمايهاي براي پرداختن به مسائل اساسيتر مطبوعات ايران قرار داد و ضمن بررسي وضعيت فعلي مطبوعات كشور و آنچه بر اهل قلم روا شده و ميشود، اين سؤال انديشهسوز را طرح كرد كه آيا براي صرف نامگذاري يك روز در سال براي تكريم قلم و اهل قلم و سپس اعمال فشارهاي شبه قانوني به آزادي بيان و نويسندگان مطبوعاتي، در تمامي روزهاي سال، كارساز و صادقانه است؟
انصاريراد: توقع ما اين نبود
حسين انصاري، كه چندي پيش عنوان مرد طلايي قلم ايران را كسب كرد و قلم طلايي آزادي بيان به وي تعلق گرفت، از وضعيت فعلي اهل قلم در كشور اظهار تأسف ميكند. او ميگويد: بايد اظهار تأسف كنم از وضعيتي كه براي اصحاب مطبوعات دركشور وجود دارد. انتظار از نظام جمهوري اسلامي و ارزشهاي نظام اسلامي و البته قانون اساسي، بيش از اينها بود. شعارهايي قبل و بعد از انقلاب داده شد. ايجاب ميكرد كه پس از پيروزي انقلاب وضعيت اهل قلم و نويسندگان و اهل تحقيق تغيير پيدا كرده و شرايط مساعدتري براي آنها ايجاد شود. توقع آن بود كه اين گروه از حداكثر امتياز قانوني در بيان، ارشاد و اظهارنظر برخوردار باشند اما چنان كه مشاهده ميكنيم روزنامهها در وضعيت نامطلوبي هستند و به شدت دچار خودسانسوري هستند. در وضعيتي قرار گرفتهاند كه ميبينند نبايد از حدودي كه تعيين شده، تجاوز كنند و اگر بخواهند قدري پا فراتر بگذارند بايد خود را آماده محدوديت و توقيف كنند.
او در ادامه سخن خود ميافزايد: بيش از 100 نشريه در ظرف مدت كوتاهي توقيف شده است. برخي از روزنامهنگاراني كه از جمله بچه مسلمانان بودند، به عناوين مختلف مزه زندان و توبيخ و محدوديتهاي سخت را كشيدند. هم اكنون ما شاهد زنداني بودن آقايان اشكوري، اكبر گنجي، هاشم آقاجري، رضا عليجاني، هدي صابر و خيليهاي ديگر هستيم.
برنده قلم طلايي ايران با اشاره به وضعيت حاضر در كشور و نيز شرايط جهاني پيشبيني ميكند كه وضعيت موجود قابل دوام نخواهد بود و در دنباله اضافه ميكند. اگر قرار است سالمسازي صورت بگيرد و جريان اداره امور كشور اصلاح شود، اولين گام آن است كه قلمها و اصحاب آن، آزادانه و بدون هراس، بيهيچ دغدغهاي به نقد دولتمردان و سياستهاي گذشته كشور بپردازند و آن روشها را تحليل و بررسي كنند تا گامهاي درستي براي آينده برداشته شود.
باقي: هزينه مستمر
عمادالدين باقي، روزنامهنگاري كه از يك سو در حال آماده سازي و انتشار سومين روزنامه خود در مقام سردبيري است و از ديگر سو در حال سبك سنگين كردن وضعيت دادگاهي است كه بايد به آن برود، هفته گذشته پا در دادگاهي گذاشت كه چند روز قبل تأكيد كرده بود اگر قرار بر غيرعلني بودن باشد، از خود دفاع نخواهد نمود. شايد به همين دلايل هست كه او وضعيت اهل قلم را وضعيت باثباتي در طول تاريخ نميداند و به طنز و طعنه ميگويد: «در اين مملكت، كي وضع اهل قلم ميزان بوده و قلم آنها لرزان نبوده؟»
باقي با بيان اين كه «وضعيت و موقعيت اهل قلم، شايسته آنها نيست و البته مردم نيز اين را ميدانند» به مشكلات ديگر روزنامهنگاران و اهالي قلم اشاره ميكند كه «فقط مشكلات سياسي نيست. مشكلات اقتصادي هم وجود دارد.»
او در توضيح سخن خود ميگويد: اين مشكلات هم از ناحيه قدرتمداران است و هم از ناحيه مردم. زيرا مردم اين روزها ميانه خوبي با روزنامه و كتاب ندارند. بر فرض نويسندهاي در تلاش چند ساله، كتابي را تأليف ميكند اما آنقدر شمارگان كتاب پايين است كه حقالتأليف، حتي هزينههاي كتاب را تأمين نميكند. زيرا مردم ميانه خوبي با كتاب ندارند. به ناچار در اين وضعيت، نويسندگي به حاشيه رانده ميشود و مؤلف بايد به سراغ شغل ديگري برود.
از ديگر سو خط قرمزها و وضعيت سياسي نيز بهگونهاي است كه اين خطوط هر روز در حال گسترش هستند. حتي ما ميبينيم كه در حوزههاي غيرسياسي، مثل هنر يا ادبيات يا موسيقي برخي كتابها با تيغ توقيف روبهرو ميشوند و اثر نويسنده خمير ميشود.
به گفته او، مشكلات حوزه كتاب قابل تعميم به مطبوعات ميباشد. اگر روزنامه بخواهد حرف قدرتمداران را بزند و چشم بر واقعيات موجود ببندد و دنباله روي از مردم نداشته باشد، با عدم استقبال مردم روبهرو ميشود و ناچار به دليل آن كه خوانده نميشود، تعطيل ميشود. اگر هم بخواهد راه مردم برود و حرف دل آنها را بزند كه بايد خود را آماده توقيف و تحديد نمايد. اين در حالي است كه حكومت مسؤول اصلي امنيت روزنامهنگاران و مطبوعات است و بايد در مقام پشتيباني قرار گيرد.
باقي نگران آينده نيست. ميگويد: «تنها و تنها و تنها راه حل آن است كه نويسندگان همچنان بنويسند و گويندگان همچنان بگويند كه مطبوعات خطرساز نيستند تا فضا باز و بازتر شود، تا گوش ارباب سياست عادت به شنيدن كند. زيرا آنها بر اين عقيده هستند كه فقط بايد حرف بزنند و گوش نكنند. پس بايد گفت و گفت، آنقدر كه آنها بشنوند و به حدي برسند كه برافروخته نشوند».
«اما اين پايان راه است؟» باقي ميگويد: «نه. هيچ وقت مبارزه اجتماعي، متوقف نشده است. كند شده،اما خاموش نشده. چالشها ادامه خواهد داشت. رو به جلو بوده، تكاملي بوده اما بازگشت به عقب نبوده به همين علت موقعيت امروز ما بهتر از 20 سال پيش است.»
باقي در پايان تأكيد ميكند: «بايد مردم و همه ما بپذيريم كه پيشرفت و دموكراسي هزينه لازم دارد. همان طور كه تهيه مايحتاج عمومي نياز به هزينه دارد آزادي و امنيت و حق بيان نيز هزينه نياز دارد. بايد هزينه آن را بپردازيم تا به آن دست پيدا كنيم و بعد از آن مراقبت نماييم».
مزروعي: مشكل اصلي عدم آزادي بيان است
علي مزروعي، رئيس انجمن صنفي روزنامهنگاران نيز به مانند باقي از مشكلات ديرباز اهل قلم در ايران سخن ميگويد و همچون انصاريراد معتقد است كه انتظار بود با پيروزي انقلاب اهل قلم عزت ببينند و بر صدر نشينند، با اين حال او به سالهاي اخير اشاره ميكند كه هزينههاي سنگيني بر اهل قلم براي به وجود آوردن تحولات شگرف رفت. به همين خاطر نيز ميگويد: ايثارگران واقعي در كشور ما اهل قلم هستند كه البته قدرشناسي نيز از آنها صورت نميگيرد.
محدوديتها اما نكته قابل توجهي است كه اهل قلم با آن هميشه روبهرو بودهاند. از نگاه و منظر مزروعي، محدوديت اصلي مطبوعاتيها، آزادي بيان است. ميگويد: اگر آزادي بيان را به عنوان يك حق فطري انسانها به رسميت بشناسيم و بازتاب آن را از طريق قلم ببينيم در اين صورت ميشود اين گونه گفت كه اهل قلم نميتوانند هر آنگونه كه فكر ميكنند، بازتابدهنده باشند. اهل قلم، دركشور ما آموختهاند كه به صراحت نميتوانند سخن بگويند زيرا برايشان مخاطراتي پيش خواهد آمد. لذا سعي بر آن دارند در قالبي ديگر و به شكلي ديگر انديشه خود را عرضه كنند.
مزروعي همچنان به آينده خوشبين هست و معتقد است كه تجربه نيز نشان داده جهان رو به پيشرفت است و روز به روز قفلها و بندها شكسته و اقتدار حكومتها كاهش مييابد.
سحرخيز: به آينده خوشبين نيستم
اما دقيقاً برخلاف نظرات مزروعي، عيسي سحرخيز نماينده مديران مسؤول در هيأت نظارت بر نشريات عقيدهاش بر اين است كه با توجه به تحولات موجود در كشور و نيز برخي جابهجاييها و خبرهايي كه ميرسد به آينده چندان نميتوان خوشبين بود. وضعيت بدتر ميشود و روزنامهنگاران محدودتر.
او با اشاره به برخورد با مطبوعات، دستگيري روزنامهنگاران و تحت فشار قرار دادن آنها ميگويد: امروز به وضعيتي رسيدهايم كه گروهي از روزنامهنگاران فعاليت مطبوعاتي را كنار گذاشتهاند، گروهي به خارج از كشور رفتهاند و در آنجا سكني گزيدهاند، و اندكي در كشور به اين حرفه ميپردازند كه آنها نيز دچار خودسانسوري شدهاند. پس در اين شرايط صحبت كردن از آزادي قلم حرف بيهودهاي است.
عضو انجمن هيأت نظارت بر مطبوعات، با بيان اين كه نشانههايي داريم كه نشانگر اعمال محدوديت بر روزنامهنگاران است ميگويد:جلوي فعاليت احزاب و كساني را كه ميخواهند نشريه و روزنامه سراسري داشته باشند، ميگيرند يا قطرهچكاني به آنها مجوز ميدهند. همين طور با فضاي پيش آمده و تغيير افراد در اين هيأت كساني كه مورد اتهام قرار ميگيرند، نميتوانند از خود دفاع نمايند. زيرا تصميمات در يك جمع دربسته گرفته ميشود كه اغلب آنها گرايشهاي سياسي خاصي دارند.
لذا نه اجازه حضور مديرمسؤول به آن جلسه داده ميشود و نه امكان دفاعي ميماند. اين تضاد با قانون است. زيرا نه هيأت منصفه وجود دارد و نه جلسه علني است.
سحرخيز بنابر همين دلايل، به مانند ديگران مطبوعات را به ميدان مين تشبيه ميكند كه هر لحظه، هر مطلب چاپ شده از سوي خبرنگاران و روزنامهنگاران به امكان انفجار تبديل ميشود. انفجاري كه هرگونه قلم زدن را پرمخاطره نموده است.